Wednesday, April 13, 2005

Two teenager girls in Iran killed by...

Sad but real short stories of two teenager girls who were killed in our society called Iran:

One is killed by her own cousin after she rejected his request to marry him, she was choked to death, he used her own scarf (Hijab) as she had it on to (islamically speaking!) prevent the rise of his sexual evil at the moment! He was later sentenced for three years (!) in prison.

The other shaved her long hair to look like a priviliged boy, she was, then, permitted to accompany her dad and join the masculine crowd to watch the Iran-Japan soccer game in the stadium. Leaving the place her father lost her hand, she fell down; Yes she was killed by all these masculine feet rushed over her tiny body! At the same time and from a sperate exit, Japanese women left in peace.

Source: Shargh

مردى كه دختر دايى ۱۵ ساله خود را به دليل رد پيشنهاد ازدواج به قتل رسانده بود، به سه سال حبس محكوم شد.قاضى نو رالله عزيز محمدى رئيس شعبه ۷۱ دادگاه كيفرى استان تهران و چهار مستشارش پس از محاكمه قاتل با توجه به اعلام رضايت اولياى دم، منوچهر (قاتل) را به سه سال حبس محكوم كردند.منوچهر پس از شنيدن جواب رد براى ازدواج با دختر دايى ۱۵ ساله خود به نام حكيمه او را با روسرى اش خفه كرد
------------------------------------
سر تراشيد، دامن در شلوار كرد تا نه بى جا كه بجا در سكوهاى جنسيت بنشيند!
پدر در آينه نگاهش كرد، دختر چه مردى شده بود براى ميدان هاى مردانه
توپ مى چرخيد و «بهناز» مى چرخيد، هورا ايران، هورا وطن آه... دنياى پسرانه چه زيباست، كنار مردان در سكوهاى الفت نشستن و پرچم هاى وحدت چرخاندن و ميدان ها را با شعار عاطفه پرشور كردن، هورا ايران، هورا وطن.
همپاى كريمى ها و هاشميان ها و مهدوى كياها و دايى ها پا به پا در ميدان بودن چه زيباست.
زندگى در كت و شلوار چه مردانه است، چه آسان مى توان در سكوهاى سرد، گرم شد و فوتبال را در گرماى ميدان ها به فرياد كشيد، هورا ايران، هورا وطن.
در گلوى زخم خورده بهناز ايران همچنان ايران است و بهنازهاى ديگر در پشت حصار ميدان ها جامانده هايى به تقصير. به تقصير از جنسيت خويش كه تا شلوار به پا نكنى و كت نپوشى مرد نيستى، مرد ميدان ها و مرد ديدن مردان وطنت در ميدان ها!
•••
پرده مى افتد، بازى تمام مى شود و صحنه خالى و بهناز كه مردترين مرد ميدان است بر زيرپاى هزاران مرد له مى شود.
•••
يكى بود يكى نبود، دخترى بود ۱۳ ساله كه مى خواست فوتبال را در ميدان ها ببيند، درها بسته بود، پدر با سر قيچى قفل ها را باز كرد، گيسوى دختر را بريد و شلوار به پايش كرد و از درها گذشت.
۹۰ دقيقه از ۱۳ سال زندگى چه شيرين بود و در پايان سنگينى دلهره بر قلب رنجور پدر.
نه ديگر توپى و نه ميدانى و نه هياهويى، بهناز در اغماست، همين و تمام.

1 comment:

Anonymous said...

be webloge shoma sari zadam, har chand ke engilisi mon kharabe, farance cher aneminevisid???
:D