Thursday, May 26, 2005

Left-leaning lens watching the election

The sad story about Iran and its politics is that people are so much fed up with the dominant political actors that are fully trapped in the agenda of their game. Even democratic-minded students or Iranians out of Iran often forget to look beyond the surface of politics even if it is serious step, which I believe it is, yet it is a serious game NOT true re-organization for true partnerships for development of the country.

Politics is the means to satisfy social and economic needs, it should either be organized according to such needs or based on regions and their specific local needs. If politics is not grounded on needs and it does solely act for its own sake, as it does in Iran now, then, it can not be accounted as a major step to pursue common good. This is the problem of contemporary Iranian politics, and in this presidential game, no candidate really represents any major socio-economic, class or even regional constituency.

Fariborz Rais Dana is one of those left thinkers in Iran who once in a while points out what I believe could shape the objectives of any democratic movement in Iran. He is an economist and wholeheartedly believes in local participation as a major first step for Iranians to organize themselves to pursue democracy while experientially learning it. Here is an excerpt of an interview with him on the upcoming election:
فريبرز رئيس دانا
به عقيده شما اين تضاد طبقاتي انتخابات نهم رياست جمهوري چيست و اصلاً چگونه بروز پيدا مي کند؟
تضاد طبقاتي به وجود آمده در اين دور انتخابات بيشتر درون طبقاتي است. انحصار سرمايه و قدرت در درون
خودش موجب اين تضاد شده است. البته شايد بتوان گفت گروهي از کانديداها توسط طبقه متوسط سنتي و يا مدرن و نيمه مدرن داراي ايدئولوژي مذهبي حمايت مي شوند، اما آنها مطلقاً نامزد اقشار محروم، کارگران، زارعان، زنان خانه دار، معلمان، پرستاران و حتي سربازان و پرسنل نيروي انتظامي نيستند. اين اقشار اصلاً نماينده اي ندارند، حتي اگر راي هم بدهند. راي دادن به دلايل مختلفي ممکن است اتفاق بيفتد. اما نمايندگي اجتماعي با نمايندگي پارلماني فرق دارد. چون مواضع موجود در نمايندگي پارلماني تا حد بسيار زيادي مهندسي شده است و حتي تحليلي براي کساني که راي نمي دهند صورت نمي گيرد. شما آيا مي دانيد چه کساني در انتخابات مجلس هفتم راي دادند و چه کساني راي ندادند؟
آيا اين هر دو گروه نمايندگان بورژوازي نيستند؟
من اعتقاد دارم حتي طرفداران معين هم در خدمت بورژوازي سوداگر قرار خواهند گرفت. هرچند نه به طور مستقيم، بلکه به صورت غيرمستقيم.
اين بورژوازي سوداگر چه مشخصاتي در جامعه ما دارد؟
اين بورژوازي واردات و صادرات را در اختيار دارد و به صنعت کشور از طريق رانت و مازاد تجارت نگاه مي‌اندازد.
اينکه مي گوييد که همان بورژوازي سنتي بازار است؟تقريباً همان است. بورژوازي سنتي بازار بخشي از بورژوازي سوداگر است، اما به دليل قدرتي که دارد گاهي اوقات همان بورژوازي سوداگر ناميده مي شود. اين بورژوازي در خدمت صنعت به وجود نيامده، بلکه پيشاپيش ريشه داشته است. برخورد آنها با نظام شاه از اين وجه بود. چون شاه هم به دنبال نوسازي اقتصاد بود، اما رهبري آن را به دست بورژوازي کمپرداور سپرده بود که به نوع ديگري ويرانگري مي کرد
اصلاح طلبان نمايندگي چه بخشي از جامعه را برعهده دارند؟
اصلاح طلبي به آن معني که در آغاز دهه هشتاد وجود داشت، ديگر وجود ندارد.
طرفداران معين همان اصلاح طلبان پيش نيستند؟
طرفداران معين شماري از جوانان پشت کنکوري هستند که يک اسم خنده‌داري هم تحت عنوان راي اولی‌ها دارند. در اينها يک وجدان کاذب ايجاد شده که گويا بايد بروند راي دهند. عده اي هم زنان خانه داري هستند که گمان مي‌کنند واقعاً يک آزادي هاي نسبي به وجود آمده است و مي توانند آزادانه تر تا سر خيابان بروند. بعضي هم کارمندان رده پايين هستند که خيلي دل خوشي دارند و نمي دانند که ديگر اصلاحاتي وجود ندارد. هر چند به طور کلي اگر بخواهيم از لحاظ اقتصادي بگوييم بخشي از طبقه متوسط نيمه مدرن و عده اي هم از کاسبکاران به معين راي مي دهند، چون مي‌دانند انحصار قدرت در دست سوداگران مالي باعث کوتاه شدن دست آنها مي شود.
با چه استدلالي از مرگ اصلاحات و ايجاد وجدان هاي کاذب در جوانان سخن مي گوييد؟براي اينکه اصلاح طلبان به رهبري شخص خاتمي حتي به يکي از نيازهاي مردم هم پاسخ ندادند.
حتي يکي؟اگر منظور مسائلي مثل قتل هاي زنجيره اي است که بايد بگوييم اين موضوع تحت فشارهاي بين المللي و افکار عمومي آشکار شد که دلايل آن را هم بايد جداگانه بررسي کنيم.
مطبوعات آزاد و افزايش آزادي هاي سياسي چطور؟ولي با اين شمار مطبوعات هزاران هزار جوان پرونده دار شدند و بسياري هم به زندان افتادند.

No comments: